آواره گی
محمد اسحاق ثنا محمد اسحاق ثنا

ساختی بی دست و پا ای ناجوان آواره گی

ساختی از بار غم قامت کمان آواره گی

میرسد آواز تحقیرم به گوش از هر طرف

کردی بامن عالمی را بدگمان آواره گی

ملک ما آماج تیر خصم نامردان شده

گشتم آخر از ستم بی خانمان آواره گی

غیرت مردان با تدبیر ما آخر چی شد ؟

کرد امروز نوکر نا مردمان آواره گی

بود ما را خانه ای کوچک برای زندگی

ما کجا بودیم چنین بی آشیان آواره گی

جان دهد در ملک غربت بی وطن آخر "ثنا"

اشکبار از دیده با شور و فغان آواره گی

ونکوور کانادا

چهارشنبه 6-2-2013

 


February 6th, 2013


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
شعر،ادب و عرفان